حس کِرمی را دارم که دور خودش پیله میتند، تار به تار، آرام و بیصدا، خسته از خود، خسته از همه صداها و سیماها، محتاج آرامشی خوابگونه، در حال جدایی از دنیا.
امیدوارم آخر این مسیر، به لبخند پروانهای ختم شود، نه نرمی قالیچهای!