قهرکردنهایش را خیلی دوست دارم، خطاکردنهایش
را هم.
کار بدی که میکند، دعوایش که میکنی،
خودش را میزند به آن راه. کمی ساکت میشود؛ اما اصلاً به روی خودش نمیآورد که خطاکار
است و متوجه خطایش شده. سعی میکند چشمش به تو نیفتد. چند دقیقهای که بگذرد، میآید
جلو، سرش را خم میکند، معصومانه نگاهت میکند، لبخند میزند و با آوایی کودکانه
سعی میکند تو را بخنداند. میفهمی که خطایش را پذیرفته و برای آشتی آمده است؛ اما
نمیخواهد غرورش جریحهدار شود.
نمیتوانی به این دریای مهر، لبخند
نزنی. نمیتوانی نگاهش نکنی. نمیتوانی مقاومت کنی و او را نبخشی. چارهای برایت
نمیگذارد جز آغوشگشودن. عجیب است: در نگاهت، او خطاکاری دوستداشتنی است!
قهرکردنهایش هم همین است: آنجا هر دو
مقصریم: هم من و هم او. دعوایمان شده، هر دو فکر میکنیم حق با خودمان است؛ البته
من بیشتر این فکر را میکنم؛ چون بزرگترم و زندگی را با نگاه بزرگانۀ خودم میبینم!
رفتار کودکانۀ او در دنیای بزرگانۀ من خطاست!
پشتبند دعوا، قهر میکنیم. او به سمتی
میرود و من به سمتی. شاید حتی رویمان را هم برگردانیم. ممکن است صدای گریه و دادوبیدادمان
هم درآید؛ البته دادوبیداد او بیشتر؛ چون او کوچکتر است و در دنیای کودکانهاش، بهتر
است که دلخوریاش را با دادوبیداد بیرون بریزد و خودش را خالی کند تا تبدیل به
کینه شود و خفهاش کند. برایش هم مهم نیست که دیگران دربارهاش چه میگویند و
چگونه میاندیشند.
گریهاش که تمام میشود، معمولاً نیم
ساعت هم طول نمیکشد که بهانهای پیدا میکند و سراغم میآید. نادیده میگیرد که من
هم در این دعوا مقصرم. دوباره میخندد، صدایم میکند، دعوتم میکند به بازی، میبخشدم!
گاه حتی با اشتیاق جلو میآید و برعکس همیشه که باید خواهش کنی تا ببوسدت، مصرانه میبوسدم.
اینگونه ماهرانه، مقاومتم را در هم میشکند
و دلخوریام را پس میزند. باز هم مهر و محبت بین ما جاری میشود. شگفتانگیز است
اینهمه محبت و صفا در قلب کودکی سهساله!
یاد سخن پیامبر عزیزم میافتم. رسول خداa در جایی فرمودهاند که کودکان را به پنج دلیل دوست دارند. یکی از
آن دلایل، این است که کودکان با یکدیگر دعوا میکنند؛ اما زود آشتی کرده و کینه به
دل نمیگیرند.
برای لحظهای میاندیشم که کاش همیشه
کودک میماندیم!
۱۰مهر۱۳۹۵
. اُحِبُّ
الصِّبیانَ لِخَمسٍ :اَلاوَّلُ:
اَنـَّهُم هُمُ البَکّاؤونَ؛ وَ الثّانى: یَتَمَرَّغونَ بِالتُّراب؛ وَ الثّالِثُ:
یَختَصِمونَ مِن غَیرِ حِقد؛ وَ الرّابِـعُ: لا یَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَیئا؛ وَ الخامِسُ:
یُعَمِّرونَ ثُمَّ یُخَرِّبونَ.