بسم الله الرحمن الرحیم
سنگکاغذقیچی در اصل یک بازی دو یا چند نفره است. بازیای که همۀ ما در کودکی طعم آن را چشیدهایم. بزرگ که شدیم، این بازی هم مثل خیلی از بازیهای دیگر، در پیچ و خم زندگیمان رنگ باخت. حالا شاید گاهی بهاسمِ سنگکاغذقیچی، سربهسر هم بگذاریم، آنگاه است که این بازیِ کودکانه، تبدیل میشود به شوخیای بزرگانه.
در این بازی سه علامت وجود دارد که هریک بر دیگری برتر است. شخصی بازی را میبرد که علامت برتر را نشان داده باشد. اگر نمودار برتری در علائمِ سنگکاغذقیچی را بکشید، به یک دور میرسید، دوری که نمیدانم باطل است یا نه و تشخیص آن، دست منطقیون را میبوسد:
یادشبهخیر، کوچک که بودیم در جمع همسالانمان، بر سر بهانهها و انتخابهای کودکانه، جدال سنگ و کاغذ و قیچی را پیش میکشیدیم تا تساوی را برقرار کنیم. عموماً برای قانعکردن طرف مقابل، دلایل کافی نداشتیم. گاهی شاید اصلاً دلیلی برای برتری نداشتیم و فقط اندکامیدی داشتیم برای بردن این بازی و بهکرسینشستن حرفمان. بزرگ هم که شدهایم، باز همان بحث است؛ یا دلیلی نداریم یا دلایلمان قانعکننده نیست یا طرف مقابلمان دلیلپذیر نیست و مجبوریم کار را به دست بخت و اقبال بسپاریم. تما اینها را که روی هم جمع کنیم، آخرش معنای سنگکاغذ قیچی میشود: انتخاب شانسکی.
خب حالا زمان طرح موضوع اصلی بحث است: «به نظر شما، سنگکاغذقیچیها در زندگی ما چه چیزهایی هستند؟»
به نظر من، سنگکاغذقیچیهای ما الان چهرۀ دیگری به خود گرفتهاند. در باطن، همان انتخاب شانسکی هستند؛ اما در ظاهر، نقابی بهجز سنگکاغذقیچی بر چهره دارند. تمام تصمیمهای بیدلیل، تصمیمهای بیفکر، تصمیمهای شتابزدۀ ما در این دسته قرار میگیرند. شاید بتوان تصمیمهای بیتوکل را هم در این دسته قرار داد.
اکنون دیگر سنگکاغذقیچیها، بازی نیستند. انتخابهایی هستند که برای هر کدامشان باید در برابر خدا و خلق او، پاسخگو باشیم. هر کدامشان، ثواب و عقابی در پی دارد. این هم یکی از ویژگیهای بزرگشدن است.
آخ که چقدر دلم هوای سنگکاغذقیچیهای باصفای کودکانهمان را کرد، بازیهایی بدون پیگرد شرعی.
8شهریور1394
-------------------------------------------------------------
یعنی این از موضوعاتی بود که اصلن فکر نمیکردم بشه دربارهش نوشت.
لطفا مرا با نظرهای کارشناسانه خود، مشعوف کنید.