یکی از دوستانم همیشه میگوید: «با مردها از موضع قدرت صحبت نکنید.» منظورش این است که طوری حرف نزنید که مردها احساس کنند به آنها دستور میدهید یا درست و غلط را برایشان تعریف میکنید. همیشه هدفتان را در پوشش تقاضا مطرح کنید تا به نتیجه برسید. عقلهایتان را مخفیانه و نرمنرمک بروز دهید یا گاهی اصلاً بروز ندهید تا مردهای اطرافتان بدرخشند. بفهمید که مرد یعنی اقتدارش. اصلاً اگر عقل داشته باشید این اقتدارنمایی را قدر میدانید.
کلافهام میکنند همۀ مردهایی که نمیدانند؛ ولی میخواهند دانا دیده شوند، نمیتوانند؛ ولی میخواهند توانا شناخته شوند... . کاش میفهمیدند که نابرده رنج گنج میسر نمیشود.
بامزه است که زنها نیز در ذات خود، طالب مردهای توانای مقتدرند، کوههای مستحکمی که میتوان در کنار عظمتشان احساس آرامش کرد. البته در زمان حاضر چون اساساً قحط مرد شده، مقتدرش را دیگر از لیست ملاکهایشان حذف کردهاند. حالا مرد باشد، کوفت باشد... .
برایم سؤال بود که این مردهای مقتدرِ فقط حرف من، چطور با هم کنار میآیند؟ چطور کنار هم کار میکنند؟ بالاخره دو شیر در یک کنام نگنجند! یاد نامۀ یکی از رؤسا به کسی افتادم که زمانی زیردست او بود و حالا زیردست دیگری. موضوعی را در قالب پیشنهاد مطرح کرده بود و در پایانش جملهای نوشته بود با عبارت «در صورت صلاحدید... .»
مردی که به قوانین مردها پایبند بود! قوانین جماعتِ اگر صلاح میدانید.
۶اردیبهشت۹۶