چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

وقایع نورالهداییه ۶؛ امیرعلی از کرمان

سه شنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۴ ق.ظ

امیرعلی شهابی کلاس اول ابتدایی بود. طبق اطلاعاتی که ما ازش داشتیم، متولد رابر بود و توی کرمان زندگی می‌کرد. اومد و یه دونه فرم عضویت تحویل داد و بسته‌شو گرفت. جالب بود، کم پیش می‌یاد بچه‌ای به این سن، فرم عضویت رو کامل تحویل بده!

رفت تا سری به غرفۀ شهدا بزنه. موقع برگشت، چند تا فرم ثبت‌نام دیگه خواست تا پر کنه و بیاره. اصلاً پیش نیومده بود که بچه‌ای به این سن، چند تا فرم عضویت دیگه بخواد!

نشستیم با هم به گپ‌‌زدن. فهمیدم موقتاً مسافرخونه‌ای توی مشهد اجاره کردن و امیرعلی داره از بین مسافرای مسافرخونه، عضوگیری می‌کنه. ازش خواستم آدرس رو بده به مسافرا تا خودشون برای ثبت‌نام بیان نورالهدی. گفت: «مسافرای ما از باب‌الرضا می‌یان و می‌رن زیارت، اینجا رو یاد نمی‌گیرن.»

خیلی ساده، اما با دلیل توضیح می‌داد، نمی‌تونستی قانع نشی.

گفتم: «بسته‌های شما می‌ره کرمان. می‌خوای آدرس مشهد رو بدی که بیاد اینجا؟»

گفت: «نه، اونجا کسی هست که بسته‌هامو تحویل بگیره.»

هم فرم ثبت‌نام بهش دادیم و هم چند تا کارت که بزنه روی تابلوی مسافرخونه. حالا دیگه امیرعلی رو به چشم یه بچۀ هفت‌ساله نمی‌دیدم، به‌نظرم نوجوونی پونزده‌شونزده‌ساله می‌یومد. خدا حفظ کنه این بچه‌ها رو، تصور قدکشیدن و جوونی‌شون واقعاً دلپذیره.

۲۹خرداد۱۳۹۶

  • قلم دوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی