چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «گاه و بی گاه» ثبت شده است

مپرس حال مرا، روزگار یارم نیست
جهنمی شده‌ام، هیچ‌کس کنارم نیست

نهال بودم و در حسرت بهار؛ ولی
درخت می‌شوم و شوق برگ‌وبارم نیست!

به این نتیجه رسیدم که سجده‌کردن من
به‌جز مبارزه با آفریدگارم نیست

مرا ز عشق نگویید، عشق گمشده‌ای‌ست
که هرچه هست ندارم، که هرچه دارم نیست

شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
برویَد آن گل سرخی که بر مزارم نیست

فاضل نظری
  • قلم دوم

 مرا به حضور پادشاه این شهر بار داده‌اند. من به نزدش شِکوه آورده‌ام. از دلم. از دلی که باز هم حسینی نشد و مرا از زیارت اربعین... . 

به نزد پادشاه این شهر غبطه و شِکوه آورده‌ام و نه طلبِ داد که طلب رأفت دارم.

پادشاه این شهر در عالم، شُهره به رأفت است؛ آری، من نزدیک ضریح امام ثامنم!

من ملائکه را در اینجا نمی بینم؛ اما خبر موثق دارم که حضور دارند!

هیاهوی ملکوتی، اینجا کم نیست!

هرکس بخواهد، می‌تواند اینجا با عالم بالا سَروسرّی یابد!

با کَرَم این پادشاه می‌توان همین‌جا کربلایی شد. 

 

 حرم کبوتر

  • قلم اول

همیشه باغ لبش غنچۀ تبسم داشت

که خنده با لب نورانیش تفاهم داشت

 

تمام عمر شریفش، مکارم‌الأخلاق

به لحظه‌لحظۀ اوقات او تجسم داشت

 

اگر امام رئوف است، بس‌که همواره

به سینه دغدغۀ مشکلات مردم داشت

          

برای رزق تمامِ کبوتران شهر

حیاط خانۀ آقا همیشه گندم داشت

 

هر آنکه جرعه‌ای از جام معرفت نوشید

سری به خاک قدوم امام هشتم داشت

 

و هر فرشته برای تبرک بالش

به خاک راه امامِ‌رضا تیمم داشت

 

برای ما به‌ جز این آستان پناهی نیست

از آسمانِ حرم تا بهشت راهی نیست


یوسف رحیمی

  • قلم دوم

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن، من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این‌قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست، غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من، اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

سیدحمیدرضا برقعی

  • قلم دوم