چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۳ مطلب توسط «قلم اول» ثبت شده است

 مرا به حضور پادشاه این شهر بار داده‌اند. من به نزدش شِکوه آورده‌ام. از دلم. از دلی که باز هم حسینی نشد و مرا از زیارت اربعین... . 

به نزد پادشاه این شهر غبطه و شِکوه آورده‌ام و نه طلبِ داد که طلب رأفت دارم.

پادشاه این شهر در عالم، شُهره به رأفت است؛ آری، من نزدیک ضریح امام ثامنم!

من ملائکه را در اینجا نمی بینم؛ اما خبر موثق دارم که حضور دارند!

هیاهوی ملکوتی، اینجا کم نیست!

هرکس بخواهد، می‌تواند اینجا با عالم بالا سَروسرّی یابد!

با کَرَم این پادشاه می‌توان همین‌جا کربلایی شد. 

 

 حرم کبوتر

  • قلم اول

اصلاً بهانه نمی‌گیرد! انگار‌نه‌انگار. جا مانده است؛ ولی عین‌خیالش هم نیست!

قبلاً کمی بهش برمی‌خورد، اگر می‌دید عقب افتاده است: تأملی می‌کرد، تقلّایی، سعیی، برنامه‌ریزی‌ای. لا‌اقل غبطه که می‌خورد؛ اما حالا چه؟ 

به نظرت به یک طبیب نشانش بدهم؟ فکر کنم دردِ بی‌دردی گرفته! نکند مرده باشد!

دلم را می‌گویم! 

  • قلم اول

 من خط‌خطی‌ام را آغاز می‌کنم و باور دارم:

هر آغاز سرّی دارد.

 هر شروع را دلیلی، هر چند ناچیز، به‌پا می‌کند.

  هر در، محتاج کلیدی است برای گشایش و عرض وجود.

   هر...

و بسم‌الله همه هست و این‌ها، همه نیست!

آری! نام او کلید است اما نه برای کار بلکه برای

شفای کم همتی دل! قوت اندیشه! پایداری توکل! استمداد استمرار! 

 و دل این سرای اسرار و نیّات؛ این مرکز علم و دلیل؛ این کاشانه فهم باب‌های بسته حکمت و گشوده رحمت؛

صاحبی دارد،مالکی دارد،خالقی دارد،بی همتا

و بسم الله یعنی 

صاحب‌خانه! حواسم به این‌ها هست!

رخصت!

 

سراغاز

 

  • قلم اول