چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شانزده روز پیش،‌تنِ نازپرورده‌ام را بر سر دست گرفتم و به راه افتادم.

می‌دانستم سفر سختی در پیش دارم. می‌دانستم در این سفر درد خواهم کشید. نمی‌دانستم چقدر توان تحمل درد دارم. نمی‌دانستم آیا در پایان، سربلند خواهم بود یا نه؟ اصلاً نمی‌دانستم به مقصد خواهم رسید یا نه.

بسم الله گفتم، عنان را به‌دست دلم دادم و به‌راه افتادم. تنها مقصد بود که به آن می‌اندیشیدم.

.

.

.

باورم نمی‌شود دلم چه آسان پیمود این راه را.

اکنون سه روز است که از سفر برگشته‌ام. روزها را با خاطراتم می‌گذرانم.

عجیب است، حس می‌کنم منِ قبل از سفر با منِ بعد از سفر، فرق کرده است. انگار برکتی در وجودم جوانه زده است. برکتی که کمک پروردگار را می‌طلبد تا با نور خود، این وجود را رنگین‌کمانی کند.

عجیب است سفر پیاده در صفر برای زیارت ارباب.

20آذر1394

  • قلم دوم

اصلاً بهانه نمی‌گیرد! انگار‌نه‌انگار. جا مانده است؛ ولی عین‌خیالش هم نیست!

قبلاً کمی بهش برمی‌خورد، اگر می‌دید عقب افتاده است: تأملی می‌کرد، تقلّایی، سعیی، برنامه‌ریزی‌ای. لا‌اقل غبطه که می‌خورد؛ اما حالا چه؟ 

به نظرت به یک طبیب نشانش بدهم؟ فکر کنم دردِ بی‌دردی گرفته! نکند مرده باشد!

دلم را می‌گویم! 

  • قلم اول