چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

چند‌خط خط‌خطی

آغاز یک تمرین برای نوشتن فرازهای فروزان فرداهای نه‌چندان دور

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

وقایع نورالهداییه ۴؛ مدادِ رنگی

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۰ ق.ظ


هر دو کلاس ششم بودند. با مادرهایشان آمده بودند دفتر باب‌الهادی برای ثبت‌نام. تقریباً هم‌قد مادرهایشان بودند. بعد از ثبت‌نام، آخرین شمارۀ مجله را تقدیمشان کردیم. شروع کردند به چانه‌زدن با همکارم. بسته‌های زائرکوچولو را قبلاً دیده بودند و می‌دانستند که داخلش مدادرنگی دارد. یک لنگه پا ایستاده بودند که: «ما زائرکوچولو می‌خواهیم!»

خانم صمصام هرچه می‌گفت که زائرکوچولو مخصوص بچه‌های اول و دوم ابتدایی است، نه ششم، به کَتشان نمی‌رفت که نمی‌رفت. منطق همکارم که حریف اصرار بچه‌ها نشد، سرش را برگرداند طرفم؛ یعنی چه کنم؟ دوباره همه‌چیز به من ختم شد. با تأکید گفتم: «شما ششمید بچه‌ها!»

- تو رو خدا! ما هم، نقاشی دوست داریم!

اصرارشان تمامی نداشت! مادرهایشان گوشه‌ای ایستاده بودند، نگاه می‌کردند و مثل ما می‌خندیدند.

خب، دفتر باب‌الهادی بودیم و نعمت بسیار و این دو نفر هم که عاشق نقاشی. به‌نظرم می‌شد با دو بسته زائرکوچولو، قلب‌هایشان را به رنگ گنبد درآورد: طلایی!

پس معطل نکردم... .

۱۱خرداد۹۶

 

  • قلم دوم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی